گيلان«باغ كشه» و «دارپا»


گيلان«باغ كشه» و «دارپا»

جمشيد شمسي پور خشتاوني

اشاره:

هفته ي گذشته يادداشتي را منتشر كرديم تحت نام «هفت روز گيلان "فرهنگ عمومي" بود يا رشتي ؟» كه خوشبختانه بازتاب فوق العاده اي در گيلان و كشور داشت. از طرفي ، اندكي از دوستان نيز گله گذار بودند و آن را ربط دادند به نامه ي استاد مراديان گروسي . براي اين دسته از دوستان بايد عرض شود ، خشتاوني در طول اين دو دهه نه اينكه از شعر گيلكي دور نبوده حتا با اين زبان كُهن شعر هم سروده است! و بيشتر از همين دوستان گله گذار شعر گيلكي را مي شناسند. كه نمونه اي از آنرا ،‌هاتف در(شماره1113)همين هفته انتشار داده و در پيشخوان كيوسك ها موجود است ـ به چه زيبايي هم نقد خشتاوني را در معرض ديد عموم قرار داده اند . لابد دوستان در خواهند يافت ،وي با درايت و هوشياري تمام شعرهاي استاد جكتاجي را بهتر از شاعراني كه «فرهنگ و تمدن گيلان» براي شعر گيلك نوشته اند اشراف دارند . متأسفانه تاكنون ديده نشده كه كوچكترين اشاره اي به شاعر بودن جكتاجي نمايند و خود نقد خشتاوني اين مسئله را مي رساند كه در اختيار خوانندگان فهيم مان قرار مي دهيم و داوري را نيز به عهده ي زمان مي گذاريم:

  دو اثر انتخاب شده در باب «برازه»

مجموعه شعر گيلكي شاعران عضو خانه ي فرهنگ گيلان

به كوشش م . پ . جكتاجي

رشت . نشر گيلكان 1385

آنهايي كه با اقليم شمال ايران «گيلماز» سرو كاردارند ،‌ محال است آدرس :«رشت ـ حاجي آباد ـ اول خيابان گنجه اي ـ‌ كوچه صفاري ـ پلاك 116» را نشنيده  و در طول عمر خود يك بار ، مراجعه كننده اش نباشند. حال آنهايي كه گذشته شان با اين كوچه گره خورده و خاطرات بياد ماندني با آن دارند ، محل كار دانشي مردي چون جكتاجي را ملكه ي ذهنشان نموده اند ، بماند.

پلاك خود دهكده يي ست كه صدها «باغ كشه» در درونش جاي دارد و هر آنكس كه گذرش به گوشه يي از اين باغ بيفتد شايد زمزمه گر شعر مورد نظرباشند:

 

«باغا هر كشه/اي جور گول بكاشتمه / هر تاگولَ شاخه سر / ايتا پرنده بينيشت/هر تا پرنده / اين جور آواز اورگاده/ ايتا«عين عين» سرادا/ مي چومان واوُست/ ايتا «شين شين» رادگاد/ شادي مي جان تاودا/ايتا«قاف قاف»بخانده/ مي ديلا آتش دگاده/همه باهم كه ديپيچست/گولان واشكُفيدي/ پرندهَ ن جوفتانه پرزئيد دورشرانا/مراتنها بنائيد/باعَ كشه.»

 (به هر گوشه ي باغ/ گلي كاشته ام / بر شاخه ي هر گلي / پرنده اي بنشسته / هر پرنده نغمه اي سر مي دهد/ يكي «عين عين » سرداده / چشمانم گشوده شد/ يكي «شين شين» به راه انداخت/ شادي به جانم ريخت/ يكي «قاف قاف» خواند/آتش به دلم زد/همه باهم كه در آميخت/ گل ها شكفتند/ پرنده ها با جفت هاي شان به دور دست ها پر گشودند و رفتند/ مرا در گوشه ي باغ تنها گذاشتند.)

 شعر امضاء فروردين1383را پاي خود دارد ، تصوير گذشته و حال ، تداعي كننده آن است.شعري با همان مقدار واژگان ، ‌كم و بيش در حد و اندازه ي «باغ كشه» درص42درست روبروي آن به نام «دارپا» چاپ شده كه تفاوت ماهوي با «باغ كشه» دارد .هم از نظر مضمون و هم از نظر فرم ومحتوا كه موتيف آن به مراتب با ايجاز تصويري مبهم آميخته است . «برازه» مجموعه شعرهاي گيلكي شاعران عضو خانه فرهنگ گيلان ، به كوشش م . پ . جكتاجي و به همت نشر گيلكان انتشار يافته است .

آنگونه كه از ديباچه ي كتاب بر مي آيد:«مجموعه حاضر در بر گيرنده شعرهاي جديد اين گروه از شاعران گيلكي سراي عضو گروه فرهنگ بومي خانه فرهنگ گيلان مي باشد كه از ميان اشعار گلچين شده از سوي خود شاعر، گزينه ديگر از سوي هيئت اجرايي گروه صورت گرفته است تا مجموعه از صافي بيشتري بگذرد.» در اين مجموعه 29 شاعر ، آثاري دارند. اين دو اثر از بين آنها انتخاب شده و با واژگان كتاب ،‌ گيلان را ورق مي زنيم تا اندك خاطرات گذشته و حال مان ، درلابلاي اين دو شعر نمايان شود .

جكتاجي را بيشتربا قلم اسطوره ساز مقالات اش مي شناسند. قلمي كه ميراث گران بهاي گيلان و پشتوانه ي فرهنگ غني كشورمان محسوب مي گردد. روزنامه نگاري كه وصف بلند آوازگي وي خود «گيلان» است. همين امر سبب شده ، شعرها و قصه هاي گيلكي او ، تحت شعاع دل نشين ترين گفتارها ومهارت دقيق در قلم و حساسيت اقليمي اش به گيلان كه همانا مقالات اش باشد ، درسايه قراربگيرد و تاكنون مورد ارزيابي و  نقد منتقدين قرار نگرفته است.ياد آوري اين نكته ضروريست هدف از نوشتن اين معرفي نقد فني و بررسي ديدگاه هاي شاعرنيست و درجايگاهي نيستم تا به نقد آثار وي بنشينم كه عمري پادوي مكتب استاد ام.

شاعري كه از پيشگامان شعر گيلكي ست و در طول تجربه ي كاري و دانشي كه در ذهن وي جمع شده ، ‌توانسته به زباني با ويژگي هاي خاص خود در شعر گيلكي دست پيدا كند. درست است كه شعر «باغ كشه» متعلق به شاعر است و مي تواند اتوبيوگرافي يكايك ماهايي باشد كه در گيلان نفس كشيده و با همراهي شاعر يك بارهم كه شده ،‌ چشم مان به «كوچه صفاري پلاك 116» افتاده است .

محل كار شاعري كه «باغ كشه» اش شده است  تنفس گاه واژگاني كه عصاره اش گيلان همه ي ماهاست. كه اولين بار بوته ي «دامون» درگوشه يي از همين «باغ كشه» كاشته شد و توانست پرنده هاي بيشماري را دورشاخه هاي خوش برگ و بويش گردآورد. شاعراني چون: مراديان گروسي ، دكتر مجتبي روحاني ، هوشنگ عباسي ، ‌غلامحسن عظيمي ، رحيم چراغي ، محمدولي مظفري ، محمد بشرا ، ‌فارسي و... در كنار كلاسيك سرايان پيشكسوتي چون فريدون نوزاد و... كه در واقع صفحات دامون تقابل دو ايده ي مدرنسيم و كلاسيك ها بود و استاد توانست بابرقرارنمودن ارتباطي قوي ـ منسجم كننده تفكرات گوناگون در دامون باشد. داموني كه مي رفت به درختي پرشاخ و برگ و ماندگار بدل شود كه در تند باد حوادث درهم مي شكند. بي آنكه كمر همت استاد را بشكند. اگر بپنداريم كه در هم شكستن دامون باعث تكدر خاطر جكتاجي شده تصوري بيهوده است . چرا كه همزمان آن و بلافاصله نهالي ديگر به نام «نشر گيلكان» را در گوشه ي ديگر باغ غُرس مي نمايد. اين انتشاراتي بشارتي بود براي دامونيان كه در بحبوحه دهه ي شصت فارغ از همه ي جوانب انقلاب به آن دل بسته بودند و خاموشي اش مي رفت به پراكندگي آنها بيانجامد ، ولي متعاقب آن استاد با فراست، نهالي ديگر به نام «گيلان نامه» را به رُخ مي كشد.  تا مي رسد به درخت تنومند «مازو» كه همان گيله وا باشد. در كنارش دهها درختچه هاي زينتي همانند «سازمان هاي مردم نهاد» را مستقيم و يا غير مستقيم در جاي جاي همين باغ «گيلان»در حال حراست وپرورش اش هست .

بي سبب نيست كه به زيبايي مي گويد:« باغا هر كشه/اي جور گول بكاشتمه» و درادامه:«هرتا گولَ شاخه سر/ ايتا پرنده بينيشت».

ما در طول سال ها ، شاخ و برگ درختانش را ، با عطر زيباي خاصش ديده ايم و حتماً براي سرودن اين شعرمايه گذاشته و خون دل ها خورده و از منابع گوناگون تغذيه كرده است . شاعر از بالا به پايين مشتركات بومي خود را با عشق نگريسته و اين را چه در مقالات تحسين برانگيزش«گيلان استان آخر» و چه درآثاري كه از چشم اهل شعر دورمانده ، مي توان ديد.

شاعري كه به دور از پيچيدگي هاي زباني ـ و زبان بازي هاي رايج در شعر اقوام ،‌تنها شعر را دنبال نموده و توانسته به زيبايي خاص ،‌گيلان را ببيند و در آن داشته هايش را در معرض ديد عموم بگذارد. حتا در شعرهم ذهن اش در شكل گيري آن ، كه آلياژش «گيلماز» باشد ، از ياد نبرده است . شاعر از كج سليقگي ها و مرزبندي هاي هويتي به تصوير كشيده شده در رنج است ـ و از آن گله دارد كه به پيرامونش سايه انداخته است و با حسي نوستالژيك ، ‌بازي فُرم ،‌ و هنجارهاي درونش را با كشف اتفاق در كلمات بر ملا مي سازد:

 «چِئن دِه نوا/ بدا بمانه دارپا/ ايتا/ قرارنيه اَتو/دس تاودي/ بيچيني دَدار/ فلاكني همه يا / اوچيني بعد ايتاايتا/ مرخه مانستن/جوكوني /به نخ/وارگاني تي يارَگردنا/ ايتا/ بدادارَپاببه/ به آسمان دبه/سو بزنه /شبه.»

 (ديگر نچين / بگذار يكي بر درخت بماند/قرار نيست اينطور راحت/ دست دراز كني / بي حساب وكتاب  بچيني / يا تكانش دهي كه همه بريزند/ بعد يكي يكي برداري / چون مهره به بند بكشي / بر گردن يارت بيندازي/ بگذار يكي سرجايش بماند/ در آسمان باشد/ سو بزند ، ‌شب است.)

 در مدل هاي ارتباطي نظير شعر «دارپا» يك هشدار نهفته است و علامت خطر:« قرارنيه اَتو/دس تاودي/ بيچيني دَدار...»اين هشدار و معياريسم بنيادي و نظري مي تواند حصاري باشد براي عدم دسترسي به آن چيزي كه درذهن شاعر مي جوشد.تفكرات تك بينانه در وادي ادبيات آنرا به سويه هاي گوناگون مي كشاند و شاعر از آن واهمه دارد.كه اگردر شعر دقت نظري صورت گيرد و آن ميوه اي كه به ستاره تشبيه شده است خطر خطه گرايي و تجزيه نگري فرهنگ به وضوح درآن ديده مي شود.شاعر با آگاهي تمام اين نگاه متعصبانه را دارد گوشزد مي كند:« بدادارَپاببه/ به آسمان دبه/ سو بزنه...»

كامل ترين شعر ـ ‌شعري ست كه سروده نشده است . از آن كاملتر ،‌شعري كه ما را با خود درگير نمايد و خاطرات گذشته حال ما را بكاود . اين دو اثر چكيده يي از اتفاقات پيرامون مان است . دايره ي كلمات شاعر القاح كننده ي يك روح مشترك جمعي ست و توصيف گر فضاهايي كه شاعر خواسته روايت گرنمايش چنين جامعه اي باشد.

 

 



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: